همیلا(مناظره پسر لر و دختر فارس)پسر:ای وای یوکینه که منی حوربهشتهئی دهدره کینه که چنو حور سرشتهتیها پلی و پاک همه دلهان برشتهحکمی ز پی قتل همه خلق نوشتهپاهاس اگوی شاخ بلور منه ظرفندستاس منی غنچه کلوس دم برفندختر: ای وای پس این کیست ز ما وصف نمایدبا لهجه شیرین زچه ما را بستاید این کیست که هر لحظه به صد رنگ درآ یدخواهدکه به نیرنگ دل ما بـربایــــدیک ذره ز مهرش به دلم هیچ اثر نیستخاکم به سر ای وای خدا این سرخرکیست پسر:گپ با مو بزن ای مو به قربون زبونتقربون هم او زلف کرنج سر شونتقربون سر و زلفت وکج زیدن شونت قربون کُپا تنگت و او خال لو ونتئی خال سیاه توکه تش زیده به جونموار پیسه شه پیر منی بست زبونمدختر: هشدار سر وکار تو با سیمبران استصد تیر جگرسوز به یک عشوه نهان است اینجاست که یک بوسه ز ما قیمت جان است آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است ای لر به حذر باش که ما سخت کمانیمهرکس که ز ما تیر خورد ما نگرانیمپسر: یه بوسه ز لوهای تو ار قیمت جونههرگز تو تصور مکن او بوسه گرونهجون دادن و استیدن جون کار لرونهجون حاضره بستون که نگوی کار زبونهیالا بـــــــــــــــــــــــده بســــــــــــــتونیــو بــوســه یــو هـــــــــــم جــــــــوندختر: بسیار چو تو بر سرکویم بدویدندبسیار دویدند و به جائی نرسیدندیک تار ز کویم به جهانی بخریدندگــفتنــد سخنهـا و جوابــی نشنیدنـدبا مهر و وفا چون گل ما را نسرشتنددر دفتر ما حرف محبـــت ننوشتنـــدپسر: بهتــــــر ز تیا تــو بـــه خدا قبله نما نهدسروم چوکد صاف تو ای طور رسا نهدولله که بهشتم چو تو پرسیل و صفا نهدهلن خته تک ره به روی مر که پیا نهدتـا خیـــز بونــــده منـــه لـوات ببوســهگــم بـت بـزنــه و سرگپـات ببــوسهدختر: ای لر اثر نرگس شهلا تو ندیدی خم در خم آن زلف چلیپا تو ندیدیچون سرو چمن با قد رعنا تو ندیدیای لر بچه گویا زن زیبا تو ندیدیکاین سان سر راهم بگرفتی به دل زاررد شو ز سر راه من ای مست خبردارپسر: کج بستن دسمال زلیخا نه تو نیدیقر دادن شولار همیلا نه تو نیدیاشپیدی پستون و پس پانه تو نیدیدیدم همه جا سونه و هیچ جا نه تو نیدیبدبخت مو نهدم مگو ای مست خبرداربدبخت هونونن که ندینه قر شولاردختر: گر عرصه قامت بکنم روز قیامتقامت چو نمایم بشود باز قیامتاز معجزه حسن نماتم چو کرامتاندر صف خوبان بنشبم به امامتگه زلف برافشانم یا رخ بفروزمهمچو همیلا به یکی عشوه بسوزمپسر: نیدی تو همیلا چو بیاهه و سر اوور گردن اسپید اونه مهره شوتوسینس اگوهی مرمره یا سینی ورشوچی کوگ بهاری ازنه قهقهه و قوقومشکسه اور دارم انم ور سر شونسیه تیت هواری انهم ور پس رونسدختر: از چین سر زلف من آشوب به چین استبتخانه چینم من و بیتخانه چنین استاز تابش رویم که به خورشید قرین استگویی که صفای رخ من خلد برین استرویم بنگر پیشرو فصل بهار استمویم بنگر راهزن مشک تتار استپسر:گر عقد بوندن به فلک ماه و ستارهمشکل چو همیلا دی یه فرزند بیاره.... شعربختیاری...
ما را در سایت شعربختیاری دنبال می کنید
برچسب : شعربختیاری,شاعران بختیاری, نویسنده : دکترعلی جانکی sherlori بازدید : 294 تاريخ : يکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت: 19:15